یکشنبه 30 بهمن 1401 | 15:26
شهید «ابراهیم سالک»:
دعا کنید ضربات نهایی را بر پیکر پوشالی از خدا بی‌خبران بزنیم
شهید «ابراهیم سالک» در نامه‌ای خطاب به خانواده خود نوشته است: برای من و دیگر رزمندگان اسلام دعا کنید تا با توکل به خدا بتوانیم هرچه زودتر آخرین ضربات نهایی را بر پیکر پوشالی و روبه اضمحلال این از خدا بی‌خبران بزنیم و به آغوش گرم خانواده‌های خود بازگردیم.

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" به نقل از  دفاع پرس،  شهید «ابراهیم سالک» خرداد سال ۱۳۴۶ در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. وی بعد از کسب دیپلم فنی در رشته فلزکاری از هنرستان نظام «مافی»، در مرکز تربیت معلم بلال حبشی مشغول تحصیل شد و در آذر سال ۱۳۶۵ از طرف مرکز تربیت معلم در سپاه محمد (ص) ثبت‌نام کرد و حدود ۲ ماه آموزش‌های متفاوتی زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تیپ ویژه ۶۶ هوابرد فرا گرفت.

شهید «سالک» بهمن سال ۱۳۶۵ به نقده رفت و از همان‌جا راهی جبهه شد تا اینکه در ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۶ در استان سلیمانیه عراق و با لب تشنه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در همان منطقه باقی ماند.

نامه‌ای از شهید «ابراهیم سالک» به یادگار مانده که در بخشی از آن خطاب به خانواده‌اش توصیه کرده است: برای من و دیگر رزمندگان اسلام دعا کنید تا با توکل به خدا بتوانیم هرچه زودتر آخرین ضربات نهایی را بر پیکر پوشالی و روبه اضمحلال این از خدا بی‌خبران بزنیم و به آغوش گرم خانواده‌های خود بازگردیم.

 

بسمه تعالی

حضور محترم خانواده عزیزم سلام عرض می‌کنم

پس از ابلاغ عرض سلام، امیدوارم که حال همگی‌تان خوب بوده و زندگی را زیر سایه ایزدمنان به‌خوبی و خوشی سپری نمایید. باری اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید، به‌حمدالله سلامتی حاصل است و ملالی در بین نیست جز دوری و مفارقت شما عزیزان که امیدوارم هرچه زودتر دیدارمان تازه گردد. خوب پدر و مادر عزیزم حال‌تان چطور است؟ ان‌شاءالله که در تمامی کار‌ها و امور زندگی و در تربیت بچه‌ها موفق بوده باشید.

ان‌شاءالله که حال‌تان خوب است و بچه‌ها زیاد اذیت نمی‌کنند؛ زیرا دیگر بزرگ شده و هر یک وظایف خود را می‌دانند و به نحو احسن عمل می‌کنند و لازم به توضیح نیست؛ همانطور که می‌دانند باید بهتر و بیشتر درس خوانده و کمک کنند. دلم برای یکایک وجود شما عزیزان تنگ شده و از شما می‌خواهم برای من و دیگر رزمندگان اسلام دعا کنید تا با توکل به خدا بتوانیم هرچه زودتر آخرین ضربات نهایی را بر پیکر پوشالی و روبه اضمحلال این از خدا بی‌خبران بزنیم و به آغوش گرم خانواده‌های خود بازگردیم.

همان‌طور که در نامه قبل نوشته بودم، هنوز در «نقده» هستم و روز‌هایی که تلفن زدم، به مسابقات قرآن رفته بودم و به لطف خدا توانستم مقام دوم را کسب کرده و یک جلد قرآن به این حقیر اهدا شده. برای من نگران نباشید؛ زیرا جایم خیلی خوب است و به لطف خدا مشغول پرداختن به تمرینات هستیم و فعلاً در این‌جا خواهیم ماند. هوا هم تقریباً خوب است و فقط چند روزی است که به خاطر بارش برف، مقداری سرد شده و فقط مقداری سرد است که آن‌هم با حرارت بخاری و پتو و کیسه خواب جبران می‌شود. از لحاظ هوایی هم جز امن‌ترین مناطق است و فقط ما ۳ بار آژیر قرمز را شنیده‌ایم و به بیرون رفته‌ایم. این طور می‌گویند که از اول جنگ هنوز نقده را نزده، به هر حال برایم ناراحت نباشید و دعا را فراموش نکنید.

در آخر سلام خود را به یکایک شما عزیزان آقا، مامان، کبری‌خانم، اکبرآقا، اسماعیل‌آقا، آقا رضا، علی‌آقا، مریم خانم، حسین‌آقا، زهرا خانم، محسن‌آقا و صغری خانم و بابا و مشهدی ننه و خانواده‌های طاهره خاله و خاله صغری و دیگر دوستان و آشنایان و همسایگان برسانید. خدا نگهدارتان. نماز سروقت و یاد خدا را فراموش نکنید. اوصیکم بتقوا الله و نظم امرکم.

دوستدار شما
التماس دعا
۶۵/۱۱/۲۳
۹:۱۵ صبح پنج‌شنبه

 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.