چهارشنبه 26 شهریور 1393 | 09:25
برادر حسین/1:
لاجوردی ده ها ترور موفق روزانه در تهران را مهار کرد
لاجوردی ده ها ترور موفق روزانه در تهران را مهار کرد
در بحبوحه سال‌های 60 تا 63 که وضعیت بحرانی بود و فقط در تهران در روز حدوداً 60 ترور موفق صورت می‌گرفت، فعالیت می‌کردند. بعضی از افراد امروز وقتی وضع عراق و جاهای دیگر را می‌بینند و برایشان عجیب است، متوجه نیستند کشور خود ما اینها را از سر گذرانده و دیده است که در روز حداقل 30، 40 نفر کشته می‌شدند.

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"  نمی خواهد نامی از وی مطرح شود. نگران است که در کارنامه اش نوشته شود"می خواست خود را مطرح کند" در دفتری که می گوید در کنار کار اقتصادیش اغلب روزها جلساتی با دوستان سابق دارد تا درباره مباحث روز بحث کند؛ با "برادر حسین" درباره بسیج مردم برای تأمین امنیت تهران توسط شهید لاجوردی مصاحبه کردیم.

یکی از جاهایی که بیشتر اسم شما شنیده می‌شود، تیمی است که تأمین امنیت تهران را به عهده داشت و به عنوان «گشت شب» شناخته می‌شد. هدف شهید لاجوردی از تشکیل این گروه چه بود و در چه مقطعی آغاز به کار کرد؟ سازماندهی آن چگونه بود؟
تهران و همه جای کشور بی‌دفاع بود و دفاع خاصی وجود نداشت. گمانم در تاریخ 27/10/59 و در بحبوحه جنگ تحمیلی تهران از این نظر که بسیج هنوز فعال نبود و نیروهای کمیته سازماندهی خوبی نشده بودند، بی‌دفاع یا کم دفاع بود و انقلاب نیاز به دفاع امنیتی، نظامی و انتظامی داشت. در آن زمان توسط مرحوم آقای قدیریان با ارتباطاتی که با شهید بهشتی، رهبر معظم انقلاب و آقای هاشمی رفسنجانی وجود داشت، قرار بر این شد تهران از وضعیت بهتری برخوردار شود. سه چهار روز بعد از پیروزی انقلاب آموزش‌های نظامی شروع شده بودند و در این مقطع تصمیم‌گیری شد و خصوصاً آقای بهشتی این تئوری را دادند که اگر یک نیروی مردمی باشد که بتواند حفاظت شهر تهران را به عهده بگیرد، کار بسیار خوبی است، چون کودتای نوژه اتفاق افتاده بود، جنگ تحمیلی وجود داشت و در تهران شب‌ها خاموشی‌های گسترده‌ و اتفاقات و حوادثی در شرف تکوین بود. در اواخر دی‌ماه 59 توسط 300، 400 نفر از افرادی که آموزش‌های نظامی دیده بودند، اما به صورت بسیجی و پاره‌وقت و بدون دریافت حقوق و مزایا و فقط بر اساس آرمان آمده بودند، مجموعه‌ای راه افتاد که محل اولیه‌اش در چهارراه قصر دادستانی کل انقلاب بود. از آنجا شروع کردند و شب‌ها امنیت تهران به عهده اینها بود. فکر می‌کنم 100 تا 130 گشت در مناطق مختلف تهران داشتیم. آن موقع تهران به این گستردگی نبود. بالطبع گزارش‌ها هم به همین عزیزانی که عرض کردم، یعنی شهید بهشتی، رهبر معظم انقلاب و آقای هاشمی داده می‌شد و آنها مسیر آینده را ترسیم می‌کردند. مدیریت بالا دستی ما آقای قدیریان بود.

زیرمجموعه دادستانی انقلاب بود؟
بله، قانونی و رسمی بود و حکم داشت و افراد پاکباخته‌ای در این زمینه فعالیت و همکاری می‌کردند. بعد از چهارراه قصر به پل رومی در ستاد مبارزه با مواد مخدر و بعد به اوین منتقل شد. پایان کارش هم با رفتن آقای لاجوردی در 6 بهمن 1363 بود. ابتدا آن جمع به فعالیت‌های حاشیه‌ای می پرداخت و بعد کار از شب به روز تبدیل شد و تعدادی از واحدها بودند که به شکل سه نفره تشکیل می‌شدند و در بحبوحه سال‌های 60 تا 63 که وضعیت بحرانی بود و فقط در تهران در روز حدوداً 60 ترور موفق صورت می‌گرفت، فعالیت می‌کردند. بعضی از افراد امروز وقتی وضع عراق و جاهای دیگر را می‌بینند و برایشان عجیب است، متوجه نیستند کشور خود ما اینها را از سر گذرانده و دیده است که در روز حداقل 30، 40 نفر کشته می‌شدند. حالا چقدر زخمی می‌شدند، بماند. سازمان منافقین و دیگر گروه‌ها فعال بودند.

اشاره کردید گشت شب از نیروهای مردمی تشکیل شده بود، یعنی دادستانی به اینها حقوق نمی‌داد؟
نه، همه اینها رایگان بود. خود ما لله و صلواتی درخدمت بودیم چه رسد به بقیه افراد که زیرمجموعه ما بودند، حکم، کارت و تسلیح از طریق دادستانی انجام می‌گرفت، ولی اینها کاسب، کارمند و اداری بودند و به عشق انقلاب، نظام، ولایت، رهبری و احساس خطری که کرده بودند، به صحنه آمده بودند. کسانی بودند که مدیرکل اداره یا یکی از معاونت‌های بانک یا حتی رئیس یک کارخانه یا تاجر بالایی بودند. اینها آمده بودند که تکلیفی را انجام بدهند. پست، مقام و موقعیت اصلاً در کار نبود.

اولین مواجهه نظامی جدی سازمان منافقین با انقلاب در 30 خرداد 60 بود. در آن زمان فعالیت‌های مواجهه و تأمینی داشتید یا نه؟
اولاً از بعد از دو روز پس از پیروزی انقلاب کومله و دموکرات در کردستان همین کاری را کردند که الان داعش دارد در عراق انجام می‌دهد. یک عده از افراد خودفروخته پادگان‌‌ها را به آنها تحویل دادند. به نظرم از عصر پیروزی انقلاب در 22 بهمن 57 اختلافات و درگیری‌ها شروع شد. چیزی نبود که ما یک نفس راحت بکشیم. از همان زمان شروع شد. کومله، دموکرات و دیگر احزاب، سازمان‌ها و گروه‌ها بودند. حزب توفان و چریک‌های فدایی خلق که جناح‌های مختلف اقلیت، اکثریت، جناح اشرف دهقان بودند. بازمانده‌های رژیم قبل هم بودند. بختیار از خارج از کشور پول می‌داد. تیم‌هایی مثل پالیزبان که از بازماندگان رژیم پهلوی بودند در تهران بمب‌گذاری می‌کردند. خیابان ناصرخسرو و جاهای دیگر در تیول اینها بود و هر وقت تصمیم می‌گرفتند، فاجعه‌ای به راه می‌انداختند. حرکت‌های جدایی‌طلبانه‌ای هم در بلوچستان، کردستان، خوزستان و ترکمن صحرا صورت می‌گرفتند و ادعا داشتند می‌خواهند مستقل باشند. اینها گردنکشی می‌کردند.

شما در آن مناطق هم بودید؟
نه، ولی اینها در تهران هم ظهور و بروز داشتند. جو بسیار ناامنی بود. کودتای نوژه هم اتفاق افتاد و از 31 شهریور 59 هم که جنگ تحمیلی شروع شد و با توجه به این که حکومت و حاکمیت به دنبال تثبیت موقعیت خود بود، اتفاقات ناامنی در شهرها می‌افتاد. از روندی که سازمان منافقین داشت طی می‌کرد پیش‌بینی می‌شد اینها بالاخره با نظام به تضاد خواهند رسید. یعنی از کارهایی که انجام می‌دادند و از حرکت‌های نفاق‌گونه سازمان معلوم بود این دیگ دارد به جوش می‌آید و کار داشت به اینجا می‌رسید که ضرورت تشکیل یک گروه مردمی معتقد را که حافظ انقلاب درون شهرها باشند، ایجاب می‌کرد. مسئول اصلی آقای قدیریان بودند، اما عزیزانی که ذکر کردم در رده‌های بالا در جریان بودند. و آقایان آیت‌الله موسوی اردبیلی و حضرت آیت‌الله مهدوی کنی هم در بخش‌هایی در جریان بودند. اینها هدایت اصلی کار را به عهده داشتند تا رسیدیم به سال 59 که درگیری‌ها در خیابان‌ها شکل گرفتند، اما هنوز مسلحانه نشده بودند. در 25 خرداد که آن اتفاقات بر سر جبهه ملی و قانون قصاص افتاد، به اینجا کشیده شد که در 30 خرداد درگیری علنی و مسلحانه شد، والا سازمان منافقین تا قبل از آن خانه تیمی‌ها، مصادره و دپو کردن سلاح و درگیری عقیدتی را داشت.

در خانه‌های تیمی با اینها درگیر می‌شدید؟
هنوز نه. این تیم تشکیل شده بود تا حفاظت از شهرها را به عهده بگیرد. ما از مغرب کارمان را شروع می‌کردیم و فقط هم شب‌ها کار می‌کردیم. به همین دلیل هم نام گشت شبانه را گرفت. از غروب تا ساعت شش و هفت صبح کار می‌کردیم و به کار خود بر می گشتیم تا غروب روز بعد که دو باره نیروها شکل می‌گرفتند. در آن موقع درگیری‌های ما فقط لفظی بود. آنها در جاهای مختلف نمایشگاه می‌زدند و افکار عمومی را تحت عنوان این که یک عده سرمایه‌دار سر کار هستند و ما خط اصیل انقلاب هستیم تحت تأثیر قرار می‌دادند. مرحوم دکتر شریعتی تعبیر زر، زور و تزویر را به کار برده بود و گروه فرقان و منافقین می‌گفتند منظور از زر سرمایه‌دارها، زور ارتش، کمیته و... و تزویر هم روحانیت هستند. می‌گفتند این سه تا مثلث شوم است. سازمان اینها را قبول داشت و افکار عمومی را در اختیار گرفته بود و تضادها به این شکل بود تا رسید به فینال ماجرا که 30 خرداد 1360 بود و عملیات مسلحانه و نظامی شد.

تا قبل از 30 خرداد 1360 یک شب عملیاتی خودتان را برای ما ترسیم کنید.
گروه‌های سه نفره بودند. هر ماشینی یک راننده و یک فرمانده داشت و یک یا دو نفر هم تحت مسئولیت فرمانده در محدوده‌ای که برایشان مشخص می‌شد گشت می‌زدند. تهران را تقسیم کرده بودیم. آن موقع تهران به این گستردگی نبود و خیلی کوچک‌تر بود. مثلاً برای منطقه دو شهرداری تهران ده پانزده ماشین مأموریت داشتند و خیابان‌ها تقسیم‌بندی شده بودند. نقشه دست افراد بود و بر اساس محدوده‌ای که مشخص شده بود گشت می‌زدند. به صورت پیاده نبودند، بلکه با وسیله نقلیه بود. در آن محدوده به هر گونه اتفاق مشکوکی رسیدگی می‌کردند.

مسلح بودند؟
بله.

درگیری مسلحانه هم پیش می‌آمد؟
تا قبل از 30 خرداد نه چندان، ولی بعد از 30 خرداد پیش می‌آمد. بعد هم احکام صادر می‌شدند و باید می‌رفتند و افراد را دستگیر می‌کردند. غیر از برنامه گشت و رسیدگی به شرایط امنیتی آن ناحیه بعضی از دستگیری‌ها هم که باید اتفاق می‌افتادند، احکام را به واحد مربوطه می‌دادند و آن واحد می‌رفت و حکم را اجرا و متهم را دستگیر می‌کرد و تحویل مراکز قضایی می‌داد. کشف سلاح، درگیری‌های مسلحانه، رفتن سر قرارها و امثالهم هم بود.
 

منبع : دفاع پرس

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.