یکشنبه 7 مهر 1392 | 09:14
اختصاصی
خورشیدهای دریاچه ماهی
خورشیدهای دریاچه ماهی
روایتی از عملیات غرورآفرین کربلای5

 

یک هفته مانده بود به عملیات کربلای 5 ،گردان آماده شده بود ،شور و حال عجیبی در اردوگاه کوثر به وجود آمده بود به قول معروف بوی عملیات می آمد . از گوشه و کنار اردوگاه ، از درون چادر دسته ها صدای دلنواز از زیارت عاشورا ، توسل ، صوت قرآن و نوحه خوانی شنیده می شد صدای دلنواز صحرایی شنیده می شد . امشب کاروانی عازم است قافله سالارش قاسم است ،گردان قاسم در انتظار است ، در انتظار صاحب زمان است .

انس و علاقه ی شدیدی بین بچه ها به وجود آمده بود بچه های دسته ها و گروهان ها همدیگر را به چادرهای خودشان جهت صرف نهار ویا شام دعوت می کردند و با جیره ی تهیه شده از طرف مردم از همدیگر پذیرایی کرده و حلالیت می طلبیدند. وقول شفاعت می گرفتند ، از فرماندهی گردان دستور رسیده بود که نیروها باید هرچه سریعتر آماده شوند خستگی دیگر معنا و مفهومی نداشت گروهان ها با هماهنگی از اردوگاه کوثر خارج می شدند و مسافت زیادی را طی می کردند ، راهپیمایی های طولانی ، تاکتیک های انفرادی و جمعی ، عشق به خدا ، عشق به امام و عشق به عملیات باعث شده همه استقامت کنند و گرمازدگی تاول زدن و ترکیدن پاها را فراموش کنند .

پنج ضلعی

بچه های گروهان شهادت واقعا آماده شهادت شده بوده بودند ،شیرمردی هفتاد وپنج ساله به نام حاج آقا غلامی سرگروهان بود و برای پچه ها یک الگو شده بود در اکثر رزم های شبانه ، راهپیمایی واقعا از پا می افتاد وحتی بچه ها او را کول می کردند . ولی او باز ادامه می داد. بعضی از بچه ها هم که کمی خسته می شدند وقتی به قول خودشان نگاه می کردند شرم زده از خودشان ، خم به ابرو نمی آوردند .

اکثرا در اطراف چادرها قبر درست کرده بودند و شبها درون قبر می خوابیدند و با خدا راز و نیاز می کردند ، بیاد شهید قاسم مسجودی افتادم ، که قاسم مسجودی در آن بود رفت ،متوجه شدیم قاسم در کوشه چادر فانوسی را روشن کرده و قرآن می خواند و آرام آرام اشک می ریزد به حدی درحال خودش بود که متوجه ورود ما به چادر نشد ، شبی دیگر قرار بود برای گروهان هجرت وشهادت ، خشم شب بزنیم ، با چند تن از مسئول دسته ها هماهنگ کردیم که در ساعت 3.5 صبح بعد از انفجا مین ضد تانک و شلیک دوشکا آنها هم شروع به تیر اندازی و داد وفریاد بکنند ، در کنار اردوگاه یک دهات کوچک بود و ما بین این دهات و جنگل های اردوگاه یک علف زار وسیع وجود داشت قرار شد مین را میان آن علف زار به توسط فیتیله و چاشنی منفجر کنیم آرام آرام از کنار چادرها رد شدیم و میان علف زار رسیدیم ، در حین آماده کردن برای انفجار بودیم که صدای زمزمه دل انگیز و محزونی توجه ما را جلب کرد . اول تعجب کردیم و بعد به دنبال صدا گشتیم ، متوجه شدیم شخص درون گودال کنده شده ،خوابیده و زمزمه میکند به حدی خودمان جذب زمزمه زیبا و ناله های با سوز و گداز اون شخص شدیم که همه چیز را فراموش کردیم و خودمان در کنار گودال نشسته و مشغول جلای دل شدیم ! وقتی به خود آمدم هوا روشن شده بود وقت اذان صبح بود صحنه زیبا و فراموش نشدنی دیدم ، شهید مجید همرنگ طالمی که به اتفاق آمده بودیم جهت برقراری ملاقات خشم شب که متوجه اول صحنه شده بودیم ، در یک حالت روحانی بسیار زیبا به سجده رفته بود و آنقدر درحالت سجده مانده بود که به خواب عمیقی فرو رفته بود . بلند شده به کنار آن گودال رفتم ، حالت قبر کنده شده بود و درون آن هم شهید قاسم سجودی (2) در حالی که لبخند به لب داشت به خواب رفته بود ! به حدی تحت تاثیر این صحنه قرار گرفتم که به یک باره منفجر شدم به گوشه خلوتی رفته و دق و دلی های خودم را حسابی خالی کردم ...! آن شب مساله خشم شب کلا فراموش شد .

میدان موانع آبی و خاکی گسترده اطراف کانال ماهی و نهر ها

شب حرکت فرا رسیده بود کل گردان در محوطه صبحگاه جمع شده بودند، حاج عباس قهرودی فرمانده جانباز و شجاع گردان برای بچه های قدری صحبت کرد... از منطقه ... از ماموریت گردان ... از ایثار ... از فداکاری ... از گذشت... از عشق... از شهادت... صدای دلنشین صحرایی به هم به جمع روحانی و آماده به شهادت اضافه گردید...

فاطمه بانوی غم دیده... از ستم قلب او را رنجیده ... وایلا وایلا وایلا ...

گردان قاسم در انتظار است .

گردان قاسم آماده رزم است ...

ساعت 9 شب با اتوبوس به سمت شهر شهادت خونین شهر حرکت کردیم در مسجد جامع خرمشهر مستقر شدیم ولی به علت عدم امنیت هوایی به جاده اهواز خرشمهر ورودی به جاده پاسگاه شلمچه در زیر پل های هفتی مستقر شدیم 2شب زیر پل ها خوابیدم باران کم کم شروع شده بود زیر پل ها را آب زیادی فرا گرفته بود . عشق به خدا و قرآن و اسلام و امام و عشق به شهادت به حدی در بچه ها وجود داشت که همه ی سختی ها را به جان می خریدند و زجرها را تحمل می کردند و به کام دل شیرین می کردند  ، بچه ها دو روز فقط با یک پتو در زیر پل های مرطب و انباشته از گل ولای و تا کمر در آب سر کردند...!

موانع مثلثی و سیم خاردار در همان منطقه

روز سوم به اتفاق حاج عباس و ابراهیم قهروردی و بقیه مسئول گروهان و دسته ها ساعت 5 صبح عازم شدیم جهت دیدن محور ها از نزدیک و توجیه شدن... اول به قرارگاه تاکتیکی لشکر رفتیم، فرمانده دلیر لشکر حاج علی در قرارگاه بود و با روی گشاده و خندان از همه استقبال کرد ، بعد از قدری توجیه شدن توسط شهیدان بزرگوار جعفر محمدی و شهید عراقی به طرف خط حرکت کردیم و بعد از آشنایی و توجیه کامل منطقه ... بازگشتیم . عملیات شروع شده بود، تردد و رفت و آمد به جاده های منتهی به منطقه های عملیاتی زیاد شده بود خصوصا جاده اهواز خرمشهر، دل آرام همیشگی بسیجی ها (مارش عملیات ) به گوش می رسید ، شور و غوغای عجیبی بود ، خودروها چراغ روشن و بوق زنان و درحال دست تکان دادن و نشان دادن علامت پیروزی به هم روحیه می دادند ، وعده ی حق فرا رسیده بود و خوشا به حال سعادت آن مرغان سبک بال که لحظاتی دیگر به معبودشان عروج می کردند!

گردان از مرکز تجمع حرکت کرد وقتی از میان آب دریاچه با قایق در حال عبور بودیم هنوز پیکرهای پاک غواس های خودمان لای سیم خاردارها و خورشیدیها به چشم می خورد و من هم غافل از این که پیکر پاک دو تن از دوستانم شهید ابراهیمی و قریشی در میان آنهاست نظاره گر بودم و راکب مرکب عشق !

یکی از مقر های فرماندهی عراق در جزیره بوارین که توسط نیرو های ایران فتح شده است

می رفتیم تا انتقام آنها را بگیریم می رفتیم تا انتقام سیلی خوردن زهرا(4) بگیریم . از خط اول رد شدیم و در نقطه ای که قرار بود با تاریکی هوا عمل کنیم و به خط بزنیم مستقر شدیم در فرصت کوتاهی که بوجود آمد همه از هم حلالیت می طلبیدند و قول شفاعت گرفتند . همین فرصت کوتاه باعث شد سعادت آخرین دیدار و با شهید مسجودی ، شیهد خیلوار ،شهید مومنی ، شهید وفایی ،شهید عراقی ، شهید مرادی داشته باشم چو باید سرانجام بر خاک رفت خوشا آنکه پاک آمد و پاک رفت نمیدانم چطور آن صحنه زیبا و بیاد ماندنی را به قلم بیاورم و بیان کنم . با رمز یا زهرا با نام و یاد خدا و شهدای گردان عبور از موانع را آغاز کرد و با کمین ها درگیر شد ، ماموریت گردان تسخیر چند دژ(سنگر )که عراقی ها با سمجت هرچه تمامتر ایستادگی می کردند بود.

دسته های یک گروهان کمین ها را سرگرم کردند و مابقی با توکل به خدا از کانال رد شده ، پل ارتباطی بوجود آمده بود که خیلی خطرناک بود و حتما باید از آن عبور می کردیم ، دسته ها با احتیاط با سلامت و دادن چند مجروح زیر آتش شدید به حالت نیم خیز حرکت کردند ، دودسته دیگر مانده بود تا کاملا عبور کنیم به یکباره چل چراغ (منوری) روشن شد درست روی پل! و همه را زمین گیر کرد ، ودر اینجا بود که چند تن از بهترین ها از میان ما پر کشیده و به آسمان پرواز کردند و با این وجود امتیازی بود که پروردگار نصیب ما کرد زیرا اکثرا خیلی سریع مسیرها و معبرها رو شناسائی کردند ، بچه های اطلاعاتی و عملیاتی خیلی سریع نیروها را به پای کار اصلی هدایت کردند .

به علت بارانهای پی در پی منطقه انباشته شده بود از گل ولای و همین باعث گرفتن تحرک بچه ها شده بود مطلبی قابل توجه و ذکر بود رشادت و استقامت جانباز عزیز عباس قهروردی بود که با یک پای مصنوعی و با یک تکه چوب مثل باد به این سو و آن سو می دوید و بچه ها را همراهی می کرد و روحیه می داد و بچه ها هم با دیدن این صحنه ها از جان مایه می گذاشتند .پیکر مطهر شهدا و مجروحین به روی زمین افتاده بود ، دیدن این صحنه ها باعث شده بود که روز عاشورا و شهادت حسین بن علی (ع) و یارانش را پیش چشمانمان مجسم کنیم و از دل و جان قوت بگیریم و برای نزدیک شدن به الهه فداکاری کرده و از هم پیشی بگیریم گردان با مایع گذاشتن از جان تک تک بچه ها موفق به تسخیر اهداف از پیش تعیین شده گردید و با افتخار و دادن تعدادی شهید و مجروح از امتحان الهی سربلند بیرون آمد . نصرو من الله و فتح القریب

در آخر جادارد از شهید بزگوار صفر علی حاجوی که پیکر مطهرش بعد از هشت سال به وطن وسرای عاشقان به جمع دگر یاران و همسنگران در بهشت زهرا (ع) پیوست کرده باشم یاد او تمامی شهدای جنگ خصوصا شهدای کربلای 5 و8 گرامی باد.

هدیه به ارواح پاک و مطهرشان صلوات ....

راوی:عدالت

پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.