دوشنبه 13 آبان 1392 | 06:34
اختصاصی/23
ارادت به شهداء...
ارادت به شهداء...
خاطرات تفحص پیکر مطهر شهداء

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:"سخنی با اهل دل "

تفحص،واژه مقدسی و نامکشوفی است که هنوز بر زبان ما تلاوت نشده است ،این واژه در قاموس مقاومت ،باغربت... زیبایی،مرثیه و معنویت عجین و آمیخته است و خود آئینه تمام نمای یاد ها ودردهاست. تفحص ذکر است . تفحص شور است و شوق . تفحص اخلاص است و نهایت عشق . حرف نیست که بتوان به قلم آورد .ایمان است، ایثار است،شهامت است و مظلومیت و... و من چه بگویم که زبانم عاجز است ؟

کسی توان به قلم آوردن آنرا ندارد ،یا توان وصف کردنش را ،تنها باید حضور داشت و حس کرد . تنها باید در معرکه بود تا بتوان توصیف کرد. تنها جایی که می توان "شهدا"را دید و جنت خدا را به معنی تمام و کمال یافت ،در میان بچه ها تفحص است . تفحص آدم را به سر حد معرفت و اخلاق میرساند . تفحص انسان را به بزم عاشقان "ثارالله"میرساند . تفحص انسان را وادار به شکستن دیو نفس میکند . تفحص میدان شناخت خود است .تفحص روح قلب را منقلب میکند و عواطف را می پروراند همه ارزش ها و معیارها در تفحص نهفته است و به قول عزیزی "مقدس ترین کاری که امروز در نظام جمهوری اسلامی می شود همین تفحص پیکرهای شهداست ." تفحص با تمام مشکلات خاص خود اصلا یک عالم دیگری است که حضور در آن لیاقت و سعادت عظیمی میخواهد .تفحص، جانبازیست ،تفحص شیفتگی خداست ،تفحص ساخته و خاص شدن است ..آنان که لذت محضر خدا را می چشند ،مادا میکه توان دارند از تفحص دست نمی کشند مگر آنکه خداوند آنان را در جوار خود بپذیرد.

"عدالت"

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

ارادت به شهداء...

زمستان سال 72 بود به اتفاق 4 نفر از برادران تفحص به طرف طلائیه حرکت کردیم ، تمام اطراف منطقه طلائیه آبگرفتگی داشت و جاده ارتباطی قطع بود و عمق آب هم طوری بود که نمی شد با قایق عبور کرد و در فاصله پانصد متری نرسیده به داخل طلائیه میادین وسیع مین و موانع انفجاری عبور را بسیار مشکل می کرد و اکثرا هم در زیر آب قرار داشتند .

هوا بسیار سرد بود ، از بریدگی های تا قله های بزرگ یونولیت از آب رد شدیم . قریب به 8 کیلومتر را پیاده طی کردیم ، در حین عبور از موانع و آبگرفتگی ها همگی ذکر خدا به لب داشتیم و از او مدد می خواستیم و به پنج تن آل عبا (ص) توسل کردیم .

تقریبا نزدیکیهای غروب به منطقه رسیدیم . با پیکر مطهر یک شهید که رو به قبله قرار گرفته بود ، مواجه شدیم . به بچه ها گفتم به یاری خدا و به نیت پنج تن آل عبا باید 5 شهید پیدا کنیم.

شروع کردیم به گشتن و در عرض مدت بسیار کوتاهی به پیکر مطهر چهار شهید دیگر که همگی به سمت قبله قرار گرفته بودند برخورد کردیم .

مسئله بسیار جالبی که در این مدت به وجود آمد ارادت همگی ما را به شهدا از قبل بیشتر نمود ، ما به دلیل اینکه به همراه خود وسایل و تجهیزات نظامی (اسلحه و بی سیم) و وسایل خاص کار خود ، داشتیم برای ما مشکل بود که شهدا را حمل کنیم به عقب . با عقب تماس گرفتیم و درخواست نیروی کمکی کردیم .

بعد از تماس ما دو نفر از بچه ها به سمت ما حرکت کردند ولی درست بعد از چهار پنج ساعت تاخیر ساعت 8 شب به پیش ما رسیدند. وقتی علت تاخیر را پرسیدیم ، گفتند حیوانی بسیار گنده که احتمالا گراز بود سر راه ما را گرفته بود و نمی ذاشت ما رد شویم در نهایت از دست این حیوان فرار کردیم .

همگی حرکت کردیم و با مصیبت فراوان از میان آبگرفتگی ها و... عبور کردیم ، همگی از بریدگی آخر رد شدند ، فقط من به اتفاق یکی از پیکر شهدا تنها ماندم ، بین من وبچه ها حدود 50 متر فاصله افتاده بود و در تاریکی فقط صدای آنها را می شنیدم ، شهید را به روی سرم قرار دادم و از میان آبگرفتگی مابین جاده گذشتم تا پایم به جاده رسید به یکباره در چند متری خود احساس کردم صدا خس خس می آید و موجودی جلوی راهم قرار گرفته ، قدری تامل کردم نور مهتاب درون چشمان حیوان افتاده بود و اوهمچنا خیره به من نگاه می کرد.

حقیقتا از بزرگی آن حیوان که احتمالا همان گرازی بود که جلوی بچه ها را گرفته بود وحشت به وجودم افتاد پاهایم قدرت حرکت نداشت اما حس عجیبی به من فشار می آورد که با خیال آسوده از کنارش حرکت کنم. از آنجایی که ایمان داشتم به همراه شهید هستم شهید را به روی دودستم قرار دادم و آرام حرکت کردم و در کمال ناباوری و حیرتم ، آن حیوان هیچ عکس العملی از خود نشان نداد. سر خود را به زیر انداخته بود و هیچ تکانی نمی خورد از کنارش رد شدم و در دل تاریکی به سمت بچه های خودمان به حرکت ادامه دادم.

راوی :جانباز سید رضا پرورش

" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.