به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حجتالاسلام والمسلمین غلامحسین جمی، نماینده امام خمینی و امام جمعه آبادان در 8 دیماه 1387 به دیار باقی شتافت. او که سابقهای دیرین در مبارزات نهضت اسلامی و همراهی با امام داشت، بعد از پیروزی انقلاب نیز همواره در صف نخست مبارزه و مقاومت حاضر بود و خاطراتی خواندنی از آن روزها دارد. ملاقاتهای متعدد با امام و گفت و شنودهای خصوصی با ایشان، بخشی از این خاطرات است.
حجتالاسلام غلامحسین جمی در بخشی از کتاب خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است خاطره یکی از دیدارهای خصوصی با امام خمینی در دوران جنگ تحمیلی را اینگونه روایت میکند: «ديدارهاى خصوصى بنده با حضرت امام در طول جنگ، قضاياى مفصلى دارد. در طول جنگ، هر يكى دو ماه يك بار، خدمت امام مشرف مىشدم و ايشان را ملاقات مىكردم.
اداره نماز جمعه در آبادان آن هم در اوج جنگ و زير گلولههاى ارتش عراق خيلى مورد توجه امام واقع شده بود. از نظر سياسى هم خيلى مهم بود. آبادان در محاصره دشمن بود و مقاومت مىكرد و نماز جمعه هم در آن اقامه مىشد. از اين رو، نماز جمعهاش حساسيت داشت و راديو تلويزيون هم خطبههاى نماز جمعه را پخش مىكرد.
حضرت امام به نماز جمعه آبادان خيلى توجه داشت، حتى يادم هست در يكى از سخنرانىهايشان فرمودند: «الان با اينكه آبادان در محاصره است، ما در آبادان نماز جمعه داريم.»
من هر چند ماه يك بار خدمتشان مىرفتم و ديدار مىكردم. در يكى از ديدارها به بنده فرمودند: «شما دو هفته است كه نماز جمعه آبادان را خودتان اقامه نكردهايد و در آبادان نبودهايد.» گفتم درست مىگوييد. علت آن هم اين بود كه بهخاطر شرايط جنگى و ناامن بودن آبادان، خانوادهام به ناچار به جايى ديگر منتقل شده بودند و مدتى بود از آنها خبر نداشتم، رفته بودم كه سرى به آنها بزنم و برگردم. اين امر از دقت فوقالعاده امام در مسائل كشور حكايت مىكرد.
روایتی از دیدار رزمندگان آبادانی با امام خمینی در دوران دفاع مقدس
امام جمعه وقت آبادان در فراز دیگری از خاطراتش، درباره شور و شوق رزمندگان آبادانی برای دیدار با امام خمینی میگوید: «رزمندههایی كه با ما در آبادان بودند، اصرار و التماس مىكردند كه براى ديدار امام، ما را هم با خودت ببر تا ما هم امام را از نزديك ملاقات كنيم.
از حاجاحمدآقا اجازه مىخواستيم. ايشان هم اجازه مىداد و گاهى بعضى از اين جوانان رزمنده را با خودم خدمت حضرت امام مىبردم. وقتى اينها به امام مىرسيدند، روى دست امام مىافتادند و چنان گريه مىكردند و اظهار علاقه مىنمودند، مثل اينكه امام زمان را ديدهاند. اينطور به امام علاقهمند بودند. اين قوه جاذبه معنوى امام بود كه بر تمامى جوانان اين مملكت اثر گذاشته بود.»
دیدگاه ها