امیرعبدالله کرباسچیان میگوید: همراهان مصدق پس از این تخلفات از وی دوری گزیدند. بعضی مثل مکی، با آرامش و قطع رفت و آمد و مراوده و برخی مانند دکتر بقایی که شخصا در حضور من و چند تن از برادران که برای تشکر از جدایی او و حمایت و تشویق به خانه او رفتیم، گفت: «پس از خواندن آن ورق پاره ملموس ضد آزادی "قانون امنیت اجتماعی"، آن را مچاله کرده و به سینه مصدق کوبیده و گفتم ما برای این سالها مبارزه کردیم و این است نتایج مبارزات؟ و بدون خداحافظی در را به هم کوبیده بیرون آمدم و در حالی که سرم گیج میرفت درمانده و پشیمان خود را در اتومبیل دوستی که دم در معطلم بود، انداختم و گفتم برویم منزل. دوستم گفت: آقای دکتر حالتان خوب نیست؟ گفتم: از دست این عجوزه چه کنم؟ مملکت را به باد میدهد. ملت را هم روی آن.»
به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز 21 آبان 1328، جبهه ملي به رهبري محمد مصدق اعلام موجوديت كرد و کوشید از آن تاریخ به بعد خود را در سیر وقایع نهضت ملی نفت ایران قرار دهد.
با وجود این که بنیانگذاران جبهه ملی، این تشکل را "ملی" و "مردمی" معرفی میکردند، اما اقدامات و جهتگیریهای جبهه ملی، خلاف این ادعا را ثابت میکرد.
روایتی از خیانتهای مصدق به ملت ایران
اقدامات محمد مصدق به عنوان بنیانگذار جبهه ملی به اندازهای "ضد ملی" بود که امیرعبدالله کرباسچیان، از اعضای فدائیان اسلام در کتاب خاطرات خود که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره او میگوید: مگر انحلال مجلس قانونگذاری در بدترین شرایط سیاسی که مملکت دچار آن بوده است، کار کوچکی است؟
مگر برگزاری یک رفراندم با "چادر سفید برای رأی دهندگان موافق" و "چادر سیاه برای رأی دهندگان مخالف" به منظور شفافسازی و شناسایی و سرکوب في المجلس خیابانی مخالفین آن رفراندوم خائنانه، که برای اولین بار کار رسوا و مفتضحی انجام شد، کار هر کسی است؟ مگر نوشتن "قانون امنیت اجتماعی" با استفاده از اختیارات اجباری یا یاسای چنگیزی دوم، سلب آزادیهای فردی و اجتماعی را از فرد فرد ملت ایران که جاده قتلگاه و شکنجهخانهها و میادین تیرباران و زندانهای مجرد را به روی آزادیخواهان و مجاهدین و عناصر ضد ظلم و فساد درباری و مصدقی گشود، از عهده کسی جز او بر میآید؟
مگر .... و مگر ... و مگر هزاران جنایت خاموش و بیشرمانه دیگر مانند سنگباران شبانه منزل محقر آیتالله کاشانی به دست چماقداران رذل سرسپرده او و لرزاندن دل ذریه رسول، کار هر ناکس بی سروپایی بود؟
ماجرای اعتراض بقایی به اقدامات "ضد ملی" مصدق
امیرعبدالله کرباسچیان میگوید: همراهان مصدق پس از این تخلفات از وی دوری گزیدند. بعضی مثل مکی، با آرامش و قطع رفت و آمد و مراوده و برخی مانند دکتر بقایی که شخصا در حضور من و چند تن از برادران که برای تشکر از جدایی او و حمایت و تشویق به خانه او رفتیم، گفت: «پس از خواندن آن ورق پاره ملموس ضد آزادی "قانون امنیت اجتماعی"، آن را مچاله کرده و به سینه مصدق کوبیده و گفتم ما برای این سالها مبارزه کردیم و این است نتایج مبارزات؟ و بدون خداحافظی در را به هم کوبیده بیرون آمدم و در حالی که سرم گیج میرفت درمانده و پشیمان خود را در اتومبیل دوستی که دم در معطلم بود، انداختم و گفتم برویم منزل. دوستم گفت: آقای دکتر حالتان خوب نیست؟ گفتم: از دست این عجوزه چه کنم؟ مملکت را به باد میدهد. ملت را هم روی آن.»
نقش جبهه ملی در شکست نهضت ملی ایران
امیرعبدالله کرباسچیان درباره عملکرد جبهه ملی در دوران نهضت ملی نفت ایران میگوید: اینکه نسل فعلی و حتی نسل قبلی یا میانه تصور میکنند که جبهه ملی چیزی به صورت یک جبهه سراسری واقعی یا لااقل شبیه یک حزب بوده است، چنین چیزی نیست.
جبهه ملی فقط عبارت از آرای اقلیت مجلس بود. عبارت از ۹ نفر که یک نفر از آنها هم مرحوم دکتر سید علی شایگان جز در مواردی نادر اصلا خود را نشان نمیداد. نفر بعد اللهیار صالح بود که او هم به دلیل اینکه به حکم سوابق خدمت خود را هم ردیف مصدق میدانست، دو خط در میان حرکت میکرد، حزب جداگانه معروف به حزب ایران که خود داستان مفصلی دارد تشکیل داد. میماند هفت نفر که آنها هم غیر از فاطمی، آرام آرام و در موقعیت آشکاری نظیر اقتضائات قانون کذبی اختیارات، اعمال خشونت نسبت به مطبوعات، انحلال مجلس و رفراندوم مسخره برای گرفتن اختیارات و گرفتن فرماندهی ارتش و ... از او جدا شدند.
بدون بازگویی ولو مختصر این سابقه جبهه ملی، نمیشد شسته و رفته و در یک جمله گفت که شخص مصدق با لجاجتهای کینه توزانه و بیبدیل، جاه طلبیهای شاخدار، استبدادی نفرتانگیز، خشونتهای شرمآور و ضدانسانی و باز کردن پای آمریکا به سوی منابع نفتی ایران با دعوت از مستر گریدی، اولین آمریکایی سرشناس صاحب موقعیت در آمریکا و ... مؤثرترین عنصر در شکست موضعی و موقتی ملت ایران و نهضت بود که بعدها ملت مسلمان ایران با قیامهای پی در پی و مبارزات وسیع و به یادماندنی، تمام آثار شیطنتها و جنایات و اعمال ناشایست او را با خون خود شستشو داد.
دیدگاه ها